- کشتی ران
- رانندۀ کشتی، کشتیبان
معنی کشتی ران - جستجوی لغت در جدول جو
- کشتی ران
- راننده کشتی کشتیبان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شغل و عمل کشتی ران، کشتی راندن
عمل کشتی راندن، اداره و شرکت حمل و نقل بوسیله کشتی
راندن و رهبر کردن کشتی هدایت سفینه: (اشک چشم من کی آرد در حساب آنکه کشتی راند بر خون قتیل)، (حافظ) توضیح: این بیت در حافظ مصحح قزوینی نیامده است
آنجای از ساحل که کشتی لنگر اندازد بندر: (آخر الامر چو کشتی بسلامت بگذشت جستم از کشتی و آمد بلب کشتی گاه)، (یعنی آمدم) (انوری)
دست و پا زدن در آب بشنا کردن
ناخدا، رانندۀ کشتی، ملاح، ناوخدا
کتران قطران
ناخدا، فرمانده کشتی، ملاح